دلنوشته ام....... برای مادر
سلام مادر عزیزم
عشق اینگونه آغار میشود… میم الف دال را مادر
عشقی که پایانی ندارد، عشقی که یک لحظه سرد شدن ندارد، عشقی که یک لحظه جدایی ندارد، عشقی که بی نهایت است…
آخه مگه میشود؟ عشق مادر بی نهایت باشد ؟ مگر بی نهایت فقط برای خداوند نیست؟
الهی فدای تمام مادرای دنیا آخه مادری که محبتش وصل به خداوندِ، وجودش وصل به خداوندِ، پر از احساساتِ ، پر از مهربونیه ، در نهایت عشقش هم باید وصل به یک موجود ازلی و ابدی باشد. عشق مادر وصل به خداوندِ بی نهایت است… عشقی بی نهایت
مادر من سختی دنیا بسیار است مخصوصا با فاصله ی انسان از اسمان ، از ملکوت… نا آرامی دارد این دوری….
و انسان آرامش میخواهد
خداوند میدانست انسان دلش تنگ میشود
مادر معدن است
ریشه دارد….
محبت مادر نور دارد
نوری خدایی…
و برای همین هست که محبتش در دل ها نشسته و تمام نمیشود.
مادری که مادری اش محبت دارد، لطافت دارد، عزت دارد، ارزش دارد…
مادرم ای تمام هستی من ای دلیل زندگی من رنج هایی که به خاطر من کشیده ای و درد هایی که به خاطر من کشیده ای هرگز جبران کردنی نیست…
مادر جان چگونه برایت جبران کنم؟ چگونه دردهایت را تسکین دهم؟ چگونه باشم که رنج هایت را کم کنم؟ مادر جان چگونه باشم جز فرزندی صالح، مطیع، سپاس گذار، با ادب … و چگونه باشم جز برای جبران محبتی بی نهایت
مادر جان خیلی دوستت دارم …. دختر فدای هر نفست مادر
مادر م ای جان من وقتی در آغوشم میگیری صدای قلبت، عطر نفس هایت، نوازش دستانت و همه و همه تسکین ده تمام درد و ناراحتیم میشود.
زبان قاسر است از گفتن برای مادر
دست ناتوان است از نوشتن برای مادر
چه زیباست این شعر…
تا شقایق هست زندگی باید کرد ولی اینگونه نیست
تا مادر هست زندگی باید کرد
دوست دار شما فرزند دلبندتان