کل یوم عاشوا...
۱-حجاب یعنی من مجهز به آنتی ویروس هوس و وسوسه هستم
۲-به زلفانت بیاموز که بیرون ارزش دیدن ندارند.
۳-کس غنچه نهان شده دربرگ را نچید/ از بی حجابی است اگر عمر گل کم است.
۴- حجاب نیمی از ایمان است.
۵-اصالت زن مسلمان عفت اوست که حجاب مهمترین رکن آن است.
۶-ای زنان زینت های خود را آشکار نسازید مگربرای محرمانتان .
۷-حجاب واکسن مقابله با تیر نگاههای آلوده.
۸-حجاب سنگری است محکم که زن را از نگاه مردان شیطان صفت مصون ومحفوظ نگه می
دارد.
۹-حجاب بوته خوش بوی گل عفاف است. حجاب مصونیت است نه محدویت.
۱۰-حجاب یعنی حیای جوان باعفت.
۱۱-بدحجابی زن از بی غیرتی مرد است.
۱۲-کسی که عفت داشته باشد ارزش ومنزلتش زیاد خواهد بود.
۱۳-حجاب امن ترین پناهگاه زن
۱۴-حجاب بیانگروقارو افتخار زن است.
۱۵-زن درحجاب مانندگوهر در صدف است.
۱۶-حجاب رساندن زن به رتبه عالی معنویت.
۱۷-حجاب سرچشمه کمال زن است.
۱۸- چادربهترین نوع حجاب ونشانه ملی ماست.
۱۹-عفت باید درفکر نگاه، زینت، حجاب، زبان، چشم، گوش واندام تجلی داشته باشد.
۲۰-حجاب جاذبه خوبی ها ودافعه خطاهاست.
۲۱-ای زن به تواینگونه خطاب است زیبنده ترین زن حفظ حجاب است.
۲۲-حجاب مادر پاکیهاست.
۲۳-حجاب تلالو شبنم بر چهره گل
۲۴-حجاب مظهرعفاف است.
۲۵-حجاب دژوقلعه ای برای پاسداری از گوهر عفاف است.
۲۶-حجاب یعنی حیا وجوانمردی وشرف و آزادگی وبصیرت.
۲۷-حجاب ح= حریت، ج= جذبه، ا= آبرو وشرف، ب= بندگی.
۲۸-حجاب یعنی حریت و آزادگی و افتخار وبندگی.
۲۹-حجاب برای زن تاج بند گی خداست.
۳۰-اقتدارزینب به حجاب او بود.
۳۱-حجاب مانع آلوده شدن جامعه به فساد است.
۳۲-حجاب عامل تحکیم خانواده وکاهش آسیب های اجتماعی.
۳۳-هیچ کس نمی داند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا (ص) مرا از ظاهر شدن در
پیش چشم مردان معاف کرد.(حضرت فاطمه «س»)
۳۴-زن با حجاب همچون مرواریدی در صدف است.
۳۵-غنچه ای تا هست پنهان در حجاب/می کند از او خزان هم اجتناب
۳۶-زنان مانند گل اند/ برمقام حفظ عصمت سنبل اند.
۳۷-حجاب = کاهش آسیبهای اجتماعی.
۳۸-حجاب تضمین تداوم زیبایی وشرافت است.
۳۹-در تصویر حکاکی شده برسنگهای تخت جمشید هیچکس عصبانی نیست،هیچ کس
سوار بر اسب نیست. هیچ کس رادر حال تعظیم نیست. در بین این همه پیکر تراشیده شده
حتی تصویر برهنه نیست یادمان باشدکه چه بودیم وچه شدیم.
۴۰-خواهرم استعمار قبل از هر چیز از سیاهی چادر تو می ترسد تا سرخی خون من (پیام
شهدا)
همه استانها متوقعند که مقامات ارشد کشوری در اجتماعات مردمی¬شان ، به خوبی شهر و دیار ایشان را معرفی نموده و از افتخارات و مفاخرشان به صورت جامع و مختصر سخن بگویند؛ چرا که اینگونه سخنرانی ها به دلیل پخش مستقیم در رسانه ملی؛ بازتابهای موثر و وسیعی را دربرداشته و اصالت، هویت، عقبه تاریخی و تمدنی آنها را یادآور می گردد؛ و ای کاش شما برای یک بار؛ فقط یک بار؛ فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی را در تبیین اوصاف یزد و یزدی ها درهمین میدان امیرچخماق و دراجتماع با شکوه و بی نظیر مردم مطالعه می فرمودید و به جای مصادره هویت یزد با شعار گفتگوی تمدنهای دولت اصلاحات و شخصیتهای منصوب به آن و قرار دادن جناب آقای دکتر عارف -که اگرچه شخصیت قابل احترامی می باشند لکن نماینده یک جریان خاص سیاسی بوده و هیچ موقعیت رسمی و اجرایی دردولت ندارند- در جایگاه سخنرانیتان ، یزد را دیار دارالعلم ،دارالعباده و دیار عالمان بزرگی چون سید محمد کاظم یزدی؛ صاحب عروه الوثقی، شیخ عبدالکریم حایری یزدی موسس حوزه علمیه،آیت الله محمد تقی بافقی، آیت الله ملاعبدالله بهابادی،آیت الله بارجینی،آیت الله اعرافی مرحوم، سومین شهید محراب؛ حضرت آیت الله صدوقی و فرزند گرامی شان و امام جمعه فقید این دیار؛ شیخ محمدعلی صدوقی،آیت الله سیدجواد مدرسی، آیت الله سید محمد مدرسی، آیت الله ابوترابی،آیت الله فرساد، حجت الاسلام و المسلمین وزیری و حجت الاسلام و المسلمین علومی و…و 4000 شهید گلگون کفن و سرداران شهیدی چون عاصی زاده ها ،جعفرزاده ها، الله دادی هها و قهاری سعیدها و … معرفی می نمودید.شهر یزد را شهر ایمان، تقوا، کار، نجابت، تدبیر، قناعت،تلاش،کار و کوشش و الگوی اقتصاد مقاومتی و اصلاح الگوی مصرف مطرح می نمودید. نه اینکه شهر یزد را به گونه ای معرفی نمایید که برداشت ملی، این بشود که یزد؛ جایگاه یک جریان خاص سیاسی است؛ که البته حقیقتا هم اینگونه نیست.
شما بر خلاف فرمایشاتتان که دائما بر وحدت، همدلی و همزبانی و انسجام تاکید می نمودید فضا را دو قطبی ساخته و انتخابات هفتم اسفندماه را به اشتباه به نفع جریان حامی دولت؛ مصادره نمودید و با ظرافت تمام؛ طرفداران دولت را معتدل نامیده و سایر مردم را تندرو خواندید..
سوال بنده این است آیا جمعیت 150 هزار نفری که در همین استان یزد و میلیونها نفری که در سایر استانها به جریان غیر همسوی با دولت و یا مستقلین در سراسر کشور رای داده اند و بیش از نیمی از ترکیب مجلس دهم را شکل می دهند تندرو و رادیکال هستند؟ آیا این صحبتها در تناقض آشکار با شعار وحدت و همدلی جنابعالی نبوده است؟
ادامه دارد….
برداشت از سایت یزد رسا
انقدر زیبا عاشق او شده ای که آدم لذت می برد از این همه خیانت … روزی هم
اینگونه عاشق من بودی ! یادت هست !؟!
چرا فاطمه السلام الله علیها را « زهرا » میخوانند؟
به جهت این بود که ایشان هر روز سه مرتبه با نور خود برای امیر المومنین علیه السلام نور افشانی می کرد و می درخشید.
این به جهت روایتی است که نقل شده ، روزی ابو تغلب از حضرت صادق علیه السلام پرسید چرا حضرت زهرا السلام الله علیها را به نام « زهرا» نامیدند؟
وایشان در پاسخ فرمود : چون او در هر روز سه نوبت با نور خود برای امیرالمومنین علیه السلام نور افشانی میکرد.
بار اول: : در هنگام نماز صبح بود . وقتی مردم در بستر خود بودند. نور سپیدی از وجود آن حضرت تابیدن گرفت و از ورای دیوار ها به خانه ی مدینه نفوذ می کرد و خانه ی آن ها را روشن مینمود . مردم ضمن تعجب از آن نور نزد رسول خدا رفتند و از آنچه دیده بودند ، پرسش نمودند؟ حضرت رسول آن ها را به منزل فاطمه السلام الله علیها هدایت کرد وقتی ایشان به منزل رسیدند دیدند که فاطمه در محراب ایستاده و نماز میخواند و این نوز از محراب و جایگاه نماز او ساطع میشود و این نور صورت اوست . پس دانستند آن چه میدیدند نور وجه فاطمه السلام الله علیها بوده است .
یا صاحب الزمان
اگر هنوز هم تو را آرزو می کنم؛
برای بی آرزو بودنِ من نیست؛
شاید آرزویی زیباتر از تو، سراغ ندارم …
جاده جوانی لغزنده است
زنجیر ایمان را ببندید
در زندگی به هیچ کس اعتماد نکن…
آیینه با تمام یک رنگیش،
دست چپ و راست را
به تو اشتباه نشان می دهد ….
Do not trust anyone in life …
With all their colored mirror a ,
Left and right
To show you wrong ….
One day I was sitting in the hospital office …
Veiled woman with her child was in my office …
Child that I visited …
Imam Khamenei strange resemblance to swallow me think …
His mother asked …
You have relation with Khamenei ?
Said :
Yes, I ‘m his wife …
I was very surprised !
I said:
Unless you have private medical
?
Said :
No, sir let’s not do it !
Like other people say you go to the hospital …
That day, I could continue with my work …
I put my head on the table and I cry a lot…
روزي در مطب بيمارستان نشسته بودم…
خانم محجبه اي همراه فرزندش وارد مطب شد…
فرزند را که معاينه ميکردم…
شباهت عجيبش به امام خامنه اي مرا به فکر فرو برد…
از مادرش سوال کردم…
شما با آقاي خامنه اي نسبتي داريد؟
گفتند:
بله من همسر ايشان هستم…
خيلي تعجب کردم !
گفتم:
مگر شما پزشک خصوصي نداريد؟
گفتند:
خير آقا اجازه چنين کاري نميدهند!
ميگويند شما هم مثل ساير مردم به بيمارستان مراجعه کنيد…
آن روز ديگر نتوانستم به کارم ادامه دهم…
سرم را روي ميز گذاشتم و بسيار گريه کردم…
…
فاطمه (علیهاالسلام) را دریاب
على (عليه السّلام) نماز ظهر را خوانده به سوى منزل باز می گشت.
كنيزان را ديد در حالى به استقبال آن حضرت آمدند كه گريان و محزون بودند.
امام (عليه السّلام) به ايشان فرمود: چه خبر شده، چرا شما را ناراحت و مضطرب مىبينم؟! گفتند: يا امير المؤمنين! دختر عموى خود زهرا (علیهاالسلام) را درياب، گرچه گمان نمىكنيم حاصلى داشته باشد.
حضرت على (علیه السلام) به سرعت به سوى اتاق فاطمه (علیهاالسلام) رفت و بر آن بانو وارد شد، ناگاه ديد فاطمه (علیهاالسلام) در ميان بستر خويش (كتان سفيد مصرى) افتاده و به طرف راست و چپ مىغلطد.
على (عليه السّلام) ردا را از دوش خود و عمّامه را از سر مبارك خويش افكند و لباس خود را درآورد، آنگاه آمد و سر مبارك حضرت زهرا (علیهاالسلام) را به دامن گرفت و فرمود: اى زهرا!
ولى حضرت فاطمه (علیهاالسلام) سخنى نگفت. براى دومين بار فرمود: اى دخترِ محمّدِ مصطفى (صلی الله علیه وآله)! فاطمه زهرا (علیهاالسلام) باز جوابى نداد! على (عليه السّلام) براى سومين بار صدا زد:
اى دختر آن كسى كه زكات را در دامن عباى خود براى فقرا مىبرد! جوابى نشنيد.
اى دختر آن كسى كه با ملائكه نماز خواند! حضرت زهرا (عليها السّلام) جوابى نداد.
على (عليه السّلام) صدا زد:
اى فاطمه (علیهاالسلام) با من سخن بگو! من پسر عموى تو، على بن ابى طالب هستم.
فاطمه (علیهاالسلام) چشمان خود را به روى او باز كرد، آنگاه آن بانو گريست و على (عليه السّلام) هم گريان شد و به زهراى اطهر (علیهاالسلام) فرمود: مگر تو را چه شده؟ من پسر عمويت على هستم.
فاطمه (علیهاالسلام) گفت: اى پسر عمو! من اكنون آن مرگى را مشاهده مىكنم كه نمىتوان از دست آن گريخت.
منبع:
زندگانی حضرت زهرا(علیهاالسلام)، ترجمه ی بحارالانوار، ص609.