خدایا رهایم نکن..............
خدایا………….
مـدعیـان رفـاقـت ،
هـر کـدام تـا نـقطـه ای هـمـراهـند …
عـده ای تـا مـرز مـنفـعـت …
عـده ای تـا مـرز مــال …
عـده ای تـا مـرز جــان …
عـده ای تـا مـرز آبــرو …
و هـمـگان تـا مـرز ایــن جـهـان …
تـنـها تـویـی کـه همـواره مـی مـانـــی … !
رهـــــایم نـکــن . . .
مــــــــــــــرا ببخــــــــــــــــــــــــش................
خدایــــــــــــــــا
بابت هر شبی که بی شکر سر به بالین گذاشتم؛
بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم؛
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم؛
بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم؛
بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر را تو دانستم؛
مــــــــــــــرا ببخــــــــــــــــــــــــش…..
خــــــــدایا؛
عزتی بالاتر از ان نیست من بنده ی تو باشم، و فخر و مباهاتی بالاتر از این نیست که تو پروردگار من هستی؛
خـــــــــــدایا؛ تو آنگونه هستی که من دوست می دارم؛
مرا نیز آنگونه قرار ده که خود دوست میداری؛!!!!
یا رب آن بنده شرمنده منم
یا رب آن بنده شرمنده منم آن تبه کار وسر افکنده منم
آن خیانت گر بی شرم وحیا آن ستم پیشه درنده منم
من به انجام گنه چالاکم در معاصی دد غرنده منم
نیک هنگام عبادت بی حال تنبل و خسته وامانده منم
بی کم.بی پر و بالم یا رب مرغک عاجز و پرکنده منم
باز با این همه نومید نیم بر در عفو تو کوبنده منم
آن امینی که خیانت کاراست حال افسرده و پژمرده منم
آیت الله امیینیان آستانه اشرفیه
بخشی از دعای عرفه از دکتر شریعتی
بخشی از دعای عرفه از دکتر شریعتی
خدایا!
…جهل و نادانی من و عصیان و گستاخی من، تو را باز نداشت از اینکه
راهنمایی ام کنی به سوی صراط قربتت و موفقم گردانی به آنچه رضا
وخشنودی توست.
خدایا!
پس هرگاه که تو را خواندم، پاسخم گفتی؛ هرچــه از توخواستم،
عنایتم فرمودی؛
خدایا!
هرگاه اطاعتت کردم، قدردانی و تشـکر کردی؛ و
هر زمان که شکرت را بر جا آوردم، بر نعمتــــــهایم افزودی؛
و اینها همه چیست؟ جز نعمـــــت تمام و کمال و احسان بی پایان تو!؟ …
خدایا!
من کدام یک از نعمـــــــــت های تو را می توانم بشمارم یا حتی به یاد
آورم و به خاطر بسپارم؟
خدایا!
الطاف خفیه ات و مهربانی های پنهانی ات بیشتر و پیشتر از
نعمتــــــــهای آشکار توست. …
خدایا!
من را آزرمناک خویش قرار ده آن سان که انگار می بینمــــتت.
من را آنگونهحیامند کن که گویی حضور عزیزت را احســــاس می کنم.
خدایا!
من را با تقوای خودت سعادتمنــــــــــد گردان و با مرکب نافرمانی
ات به وادی شقاوت و بدبختی ام مکشان.
در قضـایت خیرم را بخواه و قدرت برکاتت را برمن فروریز تا آنجا که تأخیر
را در تعجیـــل های تو و تعجیـــــــل را در تأخیرهای تو نپسنـــدم.
آنچه را که پیش می اندازی دلم هوای تاخیرش را نکند و آنچه را که
بازپس می نهـی من را به شکــوه و گلایه نکشاند.
خدایا!
… من را از هول و هراس های دنیا و غم و اندوه های آخرت،رهایی
ببخش و من را از شر آنان که در زمین ستم می کنند در امان بدار. …
خدایا!
به که واگذارم می کنی؟…………………………
یا رب! یا رب! یا رب
چگونه سر کنم بدون عشق صبح و شام را؟!!!!!!!!!
شعری از محمد رسولی/ چگونه سر کنم بدون عشق صبح و شام را؟
عقیق: محمد رسولی شاعر جوان کشورمان شعری برای امام زمان سروده که می خوانیم:
چگونه سر کنم بدون عشق صبح و شام را؟!
چه علتی بیاورم ندیدن مدام را؟!
شلوغ شد دل من از برو بیای هر کسی
ولی دوباره یاد تو شکست ازدحام را
منم که از تو دورم و صدای تو نمی رسد
وگرنه که تو میدهی جواب هر سلام را
نشانههای آخرالزمان رسیده پشت هم
وکرده است جابجا حلال را، حرام را
کم از جهاد نیست انتظار تو در این زمان
نه ساده نیست، هر کسی ندارد این مقام را
به این یقین رسیدهام که دیدنت ملاک نیست
جهان مگر ندیده بود یازده امام را؟!
تو روزی عدل و داد را اقامه میکنی و من
ز نام قائمت فقط بلد شدم قیام را
بعید نیست عاقبت فقط بخاطر حسین (ع(
تو زودتر بیایی و بگیری انتقام را
بیا بخواه خون آن ذبیح را که ذبح او
به کربلا تمام کرد حج ناتمام را
مراقب باش!!!!!!!!!!!!!!!!!
ناراحت نباش بانو ، دوره آخر الزمان است …
به خودت افتخار کن ، تو خاصی …
بگذار تمام دنیا بد و بیراهه بگویند !!!
به خودت …
به چادرت …
به سیاه بودنش …
گذشت آن زمان که نفت را طلای سیاه میگفتند …
این روزها طلا تویی …
سیاه هم چادرت …
با افتخار قدم بزن بانو …
چه کسی میداند !!!
پشت آن پوشش سخت ؛
چه گلی پنهان است ؟؟؟
چه کسی میداند ؛
گهر عفت تو ؛
چقدر نایاب است ؟؟؟
چه کسی میداند ؛
راز خندیدن آرام تو را ؟؟؟
حکمت پوشیدن آن ساق تورا ؟؟؟
با تو هستم بانو …
و خدا خواست تو ” ریحان ” باشی ؛
و تو ” ریحانگیت ” را مفروش ارزان …
قیمتت ارزان نیست …
مواظب چادر مادر باش …
مردان خطر
*******************************
یاد مردان خطر کرده بخیر یاد یاران سفر کرده بخیر
یاد مردانی که چون شیران روز حمله فتح و ظفر کرده بخیر
یاد آن شورآفرینان نبرد یاد حمله ها در آن شبهای سرد
یاد کردستان و یاد کاوه ها که ز ما دفع خطر کرده بخیر
یاد آن عشاق و خونین جامه ها یاد آن سوز و گداز و ناله ها
یاد یارانی که در پیکارها ترک پا و ترک سر کرده بخیر
یاد نصر و کربلای چهار و پنج یاد شبهای عملیات و رنج
یاد فاو و بدر و خیبرها بخیر یاد آن ا… اکبرها بخیر
*******************************
خبر به دورترین نقطه
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد
نخواست او به منِ خسته بیگمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟
چه میکنی اگر او را که خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد …
رها کنی، برود، از دلت جدا باشد
به آنکه دوستترش داشته … به آن برسد
رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد
گلایهای نکنی بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که … نه! نفرین نمیکنم که مباد
به او که عاشق او بودهام زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد
بخوان دعای فرج را......
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوترعشق است بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را وعافیت بطلب
که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد
بخوان دعای فرج را که با شکسته دلان
نسیم لطف خدا انس بیش تر دارد
بخوان دعای فرج را ولی به قلب صبور
که صبرمیوه شیرین ترازظفر دارد
بخوان دعای فرج را زپشت پرده اشک
که یار گوشه چشمی به چشم تر دارد
بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
خدای را شب یلدای غم ، سحر دارد
بخوان دعای فرج راکه دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن روی ماه بردارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده غیبت به ما نظر دارد
(« او خواهد آمد و تشنگی قرنها را فرو خواهد نشاند»)