کل یوم عاشوا...
قبل از بیرون رفتن ساعات زیادی را جلوی ایینه گذرانده بود. اما باز هم نگران این بود که ارایش صورتش دقیق نباشد ………… کاش به هر قیمتی، حتی نارضایتی خدا، راضی به تحسین دوستانش و نامحرمان نمیشد.
آنانکه چشمهایشان را کاملا بسته اند…
بدنهایشان را نمایان میکنند!
و آنانکه چشمهایشان را کاملا باز کرده اند…
بدنهایشان را پوشانده اند
چادر مشکی تو
برایت امنیت می آورد
خیالت راحت،
گرگ ها همیشه به دنبال شنل قرمزی هستند…
گفت: اگه گفتی چی شد من بعد از این همه مدت چادرپوشیدم؟
گفتم: چه میدانم، لابد اینطوری خوشتیپ تری!
گفت: نچ!
گفتم: خب لابد فهمیدی اینطوری حجابت کاملتره مثلاً!
گفت: نچ!
گفتم: ای بابا! خب لابد عاشق یکی شدی، اون گفته اگه
چادر بپوشی بیشتر دوستت دارم!!
گفت: اره تقریبا نزدیک شدی!
گفتم: آها!دیدی گفتم همهی قصههابه ازدواج ختم میشوند؟دیدی!
گفت: برو بابا… دور شدی باز!
گفتم: خب خودت بگو اصلاً
گفت: یک جایی شنیدم چادر، لباس “زهرا س"ست،
خواستم کمی شبیه “زهرا س “باشم تا بیشتر دوستم داشته باشد…!
غیرت فقط این نیست که…
ناموست را بپوشانی تا نبینند!
ناموس دیگران را نگاه نکردن هم از غیرت است…
حتی اگر پوشیده هم نباشند!
هر کس که برای رضای خدا چشمش را از نامحرم بگیرد
خداوند شیرینی ایمان را در دلش قرار میدهد!
تا حالا دلتو شیرین کردی؟؟؟؟
چـادرِ مـن
نـه بـرای نشـان دادن فقـر در سریـال هـای کشـورم است …
نـه لبـاس متهمـان ِ دادگـاه و زنـدان هـا …
چـادر مـن تـاج بنـدگـی مـن است …
سنـد زهـرایی بـودنـم را امضــا میکنـد …!
طعنـه هـا دلسردت نکنـد بـانــو …
بـا افتخـار در کوچـه هـای شهـر قـدم بـزن …!
ناراحت نباش بانو ، دوره آخر الزمان است …
به خودت افتخار کن ، تو خاصی …
بگذار تمام دنیا بد و بیراهه بگویند !!!
به خودت …
به چادرت …
به سیاه بودنش …
گذشت آن زمان که نفت را طلای سیاه میگفتند …
این روزها طلا تویی …
سیاه هم چادرت …
با افتخار قدم بزن بانو …
چه کسی میداند !!!
پشت آن پوشش سخت ؛
چه گلی پنهان است ؟؟؟
چه کسی میداند ؛
گهر عفت تو ؛
چقدر نایاب است ؟؟؟
چه کسی میداند ؛
راز خندیدن آرام تو را ؟؟؟
حکمت پوشیدن آن ساق تورا ؟؟؟
با تو هستم بانو …
و خدا خواست تو ” ریحان ” باشی ؛
و تو ” ریحانگیت ” را مفروش ارزان …
قیمتت ارزان نیست …
مواظب چادر مادر باش …
دختر خانم چادری فاجعه است !!
دختر خانم چادری که جلوی موهایش را مثل یک تاج خروس بیرون میآورد واقعا فاجعه است !
دختر خانم چادری ای که صدای قهقهه اش تا ده تا خانه آنطرف تر می رود فاجعه است !دختر خانم چادری که تمام اقوام و خویشانش برایش محرم محسوب می شوند فاجعه است !
دختر خانم چادری که با صورت آرایش کرده از خانه بیرون میرود واقعا فاجعه است !دختر خانم چادری ای که توی عروسی ها می رقصه واقعا فاجعه است !دختر خانم چادری ای که حاضره شب عروسی اش لباس نیمه عریان بپوشد فاجعه است !دختر خانم چادری ای که توی دانشگاه با پسرای همکلاسی اش بگو و بخند داره فاجعه است ! دختر خانم چادری ای که حیا نمی کند که توی تاکسی کنار یک پسره واقعا فاجعه استاینها فاجعه اندامادختر خانم چادری که وقتی یک دختر بد حجاب را می بیند و از او روی می گرداند نه تنها فاجعه است بلکه یک بحران شدید و خطر ناک است !!
براستی ما چادری ها تا حالا چه قدر توانستیم روی بد حجاب ها اثر مثبت بگذاریمو نه تنها دید آنها را به پوشش عوض کنیم بلکه آنها را به چادر متمایل کنیم ؟اگر کسی از ما بتواند یک دختر بد حجاب را با حجاب کند به معنای واقعی یک جهاد کرده است .
آیا تنها خود محجبه باشیم کافیست و دیگر تکلیفی نداریم ؟؟؟!!!
براستـــی چه بایــــــد کـــــــــــرد؟؟
جنسش همان شمدی است که بابا تابستان ها رویش می اندازد، دو طرف آن را دوخته اند، بالایش را به اندازه ای که سر داخل برود سوراخ کرده اند و اسمش را گذاشته اند مانتوی تابستانی، به اندازه شمد خنک است و البته به همان اندازه نازک.
تابستان که می آید میوه های فصل متنوع می شود، مسافرت ها متنوع می شود و لباس ها هم، رنگ و روی تازه ای به خود می گیرند، پالتوها و چکمه های پوشیده زمستانی جای خود را به مانتوهای نازک و کوتاه تابستانی می دهند کفش ها هم می شود لا انگشتی و همه و همه بخاطر این است که هوا چند درجه ای گرم شده است.
بحث داغ حجاب در فصل گرم سال زنانه و مردانه ندارد، در هم است، همانطور که گرمای هوا چادر را از سر بعضی خانم ها برمی دارد و مانتوهای نازک و رنگ روشن تنشان می کند، لباس های مردانه را هم تحت تاثیر قرار می دهد، دکمه های باز پیراهن های تنگ و کوتاهی که بر تن برخی پسرهاست گواه این ادعاست.
پدیده بدحجابی سالها است گریبان جامعه اسلامی را گرفته و آغاز گرمای هوا فرصت عرض اندام بیشتر بدحجابان برای دهن کجی به قانون و عرف جامعه است؛ متاسفانه در سال های اخیر طرح های مقطعی مبارزه با بدحجابی نیز نتوانسته فرهنگ سازی مناسبی برای حذف این آسیب اجتماعی داشته باشد.
شاید بتوان گفت نظارت اندک بر نحوه عرضه پوشاک تابستانه اولین حلقه از زنجیر بدحجابی در جامعه است.
‘اشکان الف’ فروشنده پوشاک است، در بوتیک وی انواع روسری، مانتو و تی شرت های تابستانی عرضه شده، بیشتر روسری های عرضه شده اندازه هد بندی است که به قول بچه ها فقط گل سر دخترها را می پوشاند، مانتوهای کوتاه، چاک دار و با پارچه های بدن نما باعث شد مادر دو دختر جوانی که به بوتیک اشکان مراجعه کرده بود از خرید پشیمان شود و هنگامی که از فروشنده خواستم چند تی شرت پسرانه نشانم دهد گفت: می خواهید مثل همین باشد که تن من است؟ لباسی که بر تن اشکان بود آنقدر تنگ و کوتاه بود که به سختی به روی شلوارش می رسید.