کل یوم عاشوا...
فقط خداست که …
میشود با دهان بسته صدایش کرد…
میشود با پای شکسته هم به سراغش رفت…
تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر برمیدارد…
تنهاکسی است که وقتی همه رفتند میماند…
وقتی همه پشت کردند آغوش میگشاید…
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود…
و تنها سلطانیست که …
دلش با بخشیدن آرام می گیرد، نه با تنبیه کردن…!
همیشه و همه جا …
کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد…
ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم…
وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!
هر چه بود باز بود…
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی…
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک…
ضرورت و اهميت تحقيق و پژوهش از ديدگاه اسلام و قرآن
اين مطلب روشن است كه، اسلام و قرآن آدمي را به تحقيق و تتبع تشويق مي كنند و او را وا مي دارند تا در سايه آن جلوه حق را بدانگونه كه هست عيان سازند. اين امر از نظري براي خود شخص و از سويي براي ديگران لازم و ضروري است، امّا از نظر خود از آن بابت كه او بايد بداند چه راه و روشي براي زندگي خود برگزيده است، آنچه كه او مشي مي كند طريق صواب است يا خطا، تنها كاوش و تحقيق است كه پرده از اين راز بر مي دارد. به همين جهت پذيرش اصول اعتقادي در اسلام بايد از روي تحقيق باشد وگرنه ايمان شخص ارزشي ندارد؛ و متعاقب آن تحقيق قبل از هر عملي عين صواب است.
امّا از نظر ديگران بايد بگوييم اگر انسان را به عنوان فردي متعهد و مسئول بشناسيم بر او لازم مي شود كه از حقايقي كه خود به دست آورده، ديگران را نيز آگاهي دهد و يا خود در برابر عمل و رفتار ديگران احساس مسئوليت كند به تحقيق و كشف حقيقت بپردازد و لذا آن كس كه امكان و قدرت تحقيق را دارد مسئوليت بيشتري را در قبال جامعه پيدا مي كند.
آيات قرآني كه دلالت بر ضرورت و اهميت تحقيق و شناخت مي نمايد بر اساس نحوه دلالتشان به چند دست تقسيم مي شوند:
الف ـ تشويق به فراگيري; مانند آية 9 سورة زمر: ” قل هل يستوي الذين يعلمون والذين لا يعلمون انمايتذكراولوا الالبب (زمر،9) بگو اي رسول آنان كه اهل علم ودانشند با مردم جاهل نادان يكسانند؟ خردمندان متذكر مطلبند.”
ب ـ توبيخ كاهلان; مانند آية 185 سورة اعراف كه ميفرمايد: “أَوَ لَمْ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ السَّمَـَوَ َتِ وَالأَْ رْض;(اعراف،185) آيا بر ملكوت آسمانها و زمين نظر نمي افكنيد".
ج ـ تعظيم عالمان، مانند آية 28 سورة فاطر: “يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَـََّؤُا;از ميان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او ميترسند". يا: “يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ دَرَجَـَت;(مجادله،11) خداوند كساني را كه ايمان آورده اند و كساني را كه علم به آنان داده شده درجات عظيمي مي بخشد".
د ـ ذم تقليد، مانند آية 3 سورة حج: “وَ مِنَ النَّاسِ مَن يُجَـَدِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَـَنٍ مَّرِيدٍ ; گروهي از مردم، بدون هيچ علم و دانشي به مجادله دربارة خدا بر ميخيزند; و از هر شيطان سركشي پيروي مي كنند".
ه - تكريم علم، مثل آية 99 سورة حجر: “وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّيَ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ ; خداوند را عبادت نما تا به يقين نائل گردي.” و نيز آية 12 سورة طلاق: “اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَـَوَ َتٍ وَ … لِتَعْلَمُوَّاْ أَنَّ اللَّهَ عَلَيَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِير; خداوند همان كسي است كه هفت آسمان را آفريد، و… تا بدانيد خداوند بر هر چيز تواناست".
از آسمونا صدای حی علی العزا رسید
زمانه اشک و گریه بر شهید کربلا رسید
الهی امسال آقا جون بخره مارو مادرت
الهی بارون بباره نره اسیری خواهرت
الهی که خاری نره ، آقا به پای دختر
تو رو به این سیاهیا ، به الم و پرچمت
لطفی کن آقا برسون ، مرگمو تو محرمت
حسین عزیز فاطمه ، حسین عزیز فاطمه (۲)
دوباره فصل روضه شد ، جاریه اشکای خدا
روضه ی مشک پاره و روضه ی دستای جدا
فدای شش ماه ت حسین ، شور میزنه دلم براش
یه خورده بیشتر آقا جون ، مواظب رقیه باش
بشکنه دست ساربون ، کاشکی منو میزد به جاش
خیلی آقا سبک میشم گریه که می کنم برات
بذار بیام من اربعین ، پیاده تا کرب و بلات
حسین عزیز فاطمه ، حسین عزیز فاطمه (۲)
دوباره برگشتم آقا ، خیلی پشیمونم حسین
یاد همه حسین چیا ، این دم و می خونم حسین
ساقی دشت کربلا ، سید و سالار حرم
آقام ابالفضل علی ، میر و علمدار حرم
پشت و پناه خیمه ها ، مونس و غم خوار حرم
آقا یه وقت یادت نره ، منو زمانه مردم
بیای آقا منتظرم ، وقته به خاک سپردنم
حسین عزیز فاطمه ، حسین عزیز فاطمه (
دکتر شریعتی:
خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست.
«فاطمه، فاطمه است»
ایام فاطمیه تسلیت باد
.
نباریده ست بارانی در آتش
دری می سوخت پنهانی در آتش
بر ابراهیم آتش شد گلستان
ولی اینجا گلستانی در آتش
دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی
افتاده نخ چادر او دست نسیمی
تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم
با دست خودش داده اناری به یتیمی
حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را
بخشیده به همسایه چه قرآن کریمی
در خانه زهرا همه معراج نشینند
آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی
ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم
می سوخت حریم دل مولا چه حریمی
آتش مزن آتش در و دیوار دلش را
جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی
حالا نکند پنجره را وا بگذاریم
پرپر شود آن لاله زخمی به نسیمی
.
.
دیگر آن خنده ی زیبا به لب مولا نیست
همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیست
قطره ی اشک علی تا به ته چاه رسید
چاه فهمید کسی همچو علی تنها نیست
.
.